دستور گرفتن از حسین بن علی
وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او دستوری خواست. ولی حسین بن علی به او دستوری نداد. وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از سجاد بن حسین امام چهارم شیعیان آمدهاست که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.
آوردهاند که او با حسین بن علی بسی گریست تا از هوش رفت. نیز گفتهاند که بازوبند یا نشانی از پدرش داشت که به سفارش مادرش پس از آن که حسین بن علی به او دستوری نداد، بازش کرد و خواندش. دستخط حسن بن علی بود که از حسین بن علی خواستهبود به او اجازه میدان دهند ، حسین بن علی نیز در پیرو این امر وی راعازم میدان کرد.
پیکار در میدان
طبق رسم اعراب که رجز میخوانند از او رجزی به نظم نقل کردهاند که این است:
إن تُنكِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن | سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن | |
هذا حُسَینٌ كَالأَسیرِ المُرتَهَن | بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن |
نشناسیدم اگر شاخ درخت حسن ام ها | پور پیغمبر بگزیدهٔ زنهاربدارا | |
این حسین است گروگان اسیری است میان | مردمانی که ز باران ننوشاند خدایا |
بدنی کوچک داشت ۳۵ تن از ارتش یزید کشت.
عمرو سعد نفَیل ازْذی سوگند خورد که بکشدش، سپس بدو حمله برد و با تیغ آخته به سرش زد. قاسم از فراز اسب به رو زمین خورد.
از حسین بن علی کمک خواست. حسین بن علی به نفیل حمله کرد و دستش را برید. سواران برای رهاندنش آمدند ولی او زیر دست و پای اسبان له شد و به شهادت رسید.
او که از درد پا به زمین میسود، حسین بن علی نزدش آمد و گفت «دور بواند از بخشایش خدا گروهی که کشتندت و رستاخیز طرفشان نیایت [محمد] است. به خدا گران است که عمویت را بخوانیش و پاسخت نگوید، یا گوید سودی برایت نداشتهباشد، صدای که بسی دشمن و کمی یاور دارد»
پس از شهادت حسین بن علی او را سینه بر سینهاش نهاد و کنار کشتگان هاشمیان گذاشت